سقوط اعتبار روحانیت؛ از منزلت معنوی تا بی‌اعتمادی اجتماعی

در تاریخ معاصر ایران، روحانیت همواره نقشی کلیدی در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایفا کرده است. تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷، بخش عمده‌ای از روحانیون به عنوان نماد تقوا، عدالت‌خواهی و حامیان مردم شناخته می‌شدند و مردم به آنان به چشم پناهگاه‌های معنوی می‌نگریستند و جایگاه اجتماعی‌شان متکی بر اعتماد عمومی و پیوندهای عمیق فرهنگی با آموزه‌های دینی بود.

اما امروز، پس از بیش از چهار دهه از حکومت دینی، همان قشر با چالشی جدی در زمینه مشروعیت و محبوبیت اجتماعی مواجه است.پیش از انقلاب، بسیاری از روحانیون در کنار مردم و علیه نظام سلطنتی فعالیت می‌کردند. آنان در مساجد، حسینیه‌ها و محافل مذهبی نقش مهمی در بیداری سیاسی ایفا کردند. ویژگی بارز آن دوره، فاصله‌گیری روحانیت از قدرت سیاسی بود که باعث می‌شد سخنشان مورد اعتماد توده‌ها باشد.

سیمای ساده‌زیستی، مواضع انتقادی نسبت به ظلم و پیوند با طبقات فرودست جامعه، روحانیت را در جایگاه مرجعیت اخلاقی و اجتماعی قرار داده بود.پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با حاکم شدن ولایت فقیه و ورود بخش گسترده‌ای از روحانیت به ساختار قدرت، ماهیت و جایگاه این قشر دگرگون شد. از آن پس، روحانیت نه‌تنها نقش نظارتی بر قدرت نداشت، بلکه خود به بخشی از قدرت بدل شد.

فساد مالی، تبعیض، رانت‌خواری و فاصله گرفتن از سبک زندگی مردمی، به تدریج شکاف میان مردم و روحانیون را عمیق‌تر کرد.در واقع، لباسی که روزگاری نماد تقوا بود، در نگاه بسیاری امروز به نشانه‌ای از ریاکاری و بهره‌کشی بدل شده است.

«اگر پیش از این شجره‌نامه و پیوند اجدادی با اهل بیت افتخار بود، امروز همین، لکه ننگی است بر پیشانی شما.» چنین نگاهی نشانگر دگرگونی شدید در جایگاه اجتماعی روحانیت در ذهن بخش بزرگی از جامعه است.در گذشته، وابستگی نسبی به اهل بیت (ع) مایه احترام و منزلت بود. اما در زمانه‌ای که معیار قضاوت مردم، عملکرد عینی و رفتاری است، دیگر شجره‌نامه نمی‌تواند حافظ جایگاه افراد باشد. عملکرد روحانیون در قدرت، به گونه‌ای بوده که حتی جایگاه مقدس‌ترین نسبت‌ها را نیز تحت‌الشعاع قرار داده است. نسل جدید، نه تنها چنین وابستگی‌هایی را دلیلی برای افتخار نمی‌داند، بلکه گاه آن را به عنوان نشانی از مسئولیت در انحطاط اخلاقی و اجتماعی موجود تلقی می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید