خواب جمهوری اسلامی برای کوروش بزرگ؛ ردایی که بر تن خامنه‌ای گشاد است

محمدرضاشاه پهلوی مهرماه ۱۳۵۰ در جریان برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، وقتی روبروی آرامگاه کوروش بزرگ ایستاد، دستانش را گشود و در خطابه‌ای تاریخی گفت: «کوروش، آسوده بخواب که ما بیداریم.»

حالا بیش از پنج دهه از آن روزها گذشته و در حالی‌ که جمهوری اسلامی در تمامی این سال‌ها در ضدیت کامل با نمادهای تاریخی و ملی ایران بوده و به حذف و تخریب آن‌ها کمر بسته، هواداران علی خامنه‌ای پس از سه هفته اختفای او، هشتگ‌هایی با دستکاری جمله‌های مشهور در فضای مجازی منتشر می‌کنند و برای مثال به جای «ما» در جمله مشهور چون «کوروش آسوده بخواب، ما بیداریم» اسم «خامنه‌ای» را جایگرین می‌کنند. مقایسه‌ای تحریف‌آمیز میان پادشاهی که میراث ساخت و رهبری که جز ویرانی، سرکوب و اندوه برای این سرزمین به‌ جا نگذاشته است.

البته ایران‌دوستان‌ نیز هوشمندانه به این تحریف‌ها پاسخ داده‌اند. از جمله کاربری که نوشت: «همان‌هایی که راه‌های رسیدن به آرامگاه کوروش را می‌بندند، حالا برای تحریک احساسات ملی‌گرایانه، خامنه‌ای را دنباله‌رو کوروش جلوه می‌دهند.»

حضور و غیاب از مخفی‌گاه
علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، از بامداد بیست‌وسوم خرداد، در نخستین ساعات حمله اسرائیل، به مخفی‌گاه رفت. در این مدت، جز چند پیام تهدیدآمیز که از طریق حساب منتسب به او در شبکه اجتماعی اکس منتشر شد، سه پیام ویدیویی نیز از او بیرون آمد. اما این پیام‌ها نه‌تنها اعتباری برای خامنه‌ای نیافریدند، بلکه کیفیت ضعیف آن‌ها که از درون مخفی‌گاه ضبط شدند، اندک اعتبار باقی‌مانده‌ او را هم نزد بخشی از هوادارانش مخدوش کرد.

در شب‌ها و روزهای منتهی به تاسوعا و عاشورا، غیبت خامنه‌ای در مجالس سوگواری محرم موجی از انتقاد، تمسخر و پرسشگری را در فضای مجازی به راه انداخت و برخی کاربران با عناوینی متفاوت و طنزآلود، او را هدف استهزا قرار دادند. در برابر این فضا، هواداران او به تکاپو افتادند تا چهره‌ای شجاع، مصمم و «در صحنه» از رهبر جمهوری اسلامی ارائه دهند و در همین راستا، به‌صورت گسترده هشتگ‌هایی چون «شهریار ایران» را برای او به کار بردند.

برخی حتی فراتر رفتند و تصاویر کوروش بزرگ را روی چهره خامنه‌ای دستکاری کردند. آن‌ها کمی بعد، بازگشت خامنه‌ای به صحنه در شب عاشورا را هم دستاوردسازی کردند و بدون هیچ اشاره‌ای به اختفای چندروزه‌ او از بیم جان، «ظهورش» را نشانه‌ «شجاعت و تدبیر» جلوه دادند.
مصادره احساسات میهن‌دوستانه
مصادره احساسات میهن‌دوستانه مردم ایران هم‌زمان با نخستین روزهای حمله اسرائیل آغاز شد؛ زمانی که افکار عمومی در بهت و نگرانی از یک جنگ به سر می‌برد و واکنش‌های غریزی و ملی‌گرایانه تقویت شده بود. در چنین فضایی، دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی با چرخشی معنادار، از ادبیات «امت اسلامی» فاصله گرفت و به «ملت ایران» و «غرور ملی» متوسل شد.

برای نخستین‌ بار در سال‌های اخیر، رسانه‌های حکومتی و چهره‌های هم‌راستای قدرت، واژگان و نمادهایی را به کار گرفتند که پیش از این یا سرکوب می‌شدند یا تنها در ادبیات مخالفان حکومت شنیده می‌شد: «سرزمین ایران»، «شهریار ایران»، «حفظ تمامیت ارضی» و حتی تصاویری از کوروش بزرگ و دیگر نمادهای ملی مانند آرش کمانگیر.

اما این چرخش نه از سر تغییر ایدئولوژیک، بلکه ابزاری تاکتیکی برای تصاحب احساسات عمومی بود؛ در واقع جمهوری اسلامی تلاش کرد تا هرگونه واکنش میهن‌دوستانه را حتی از سوی منتقدان یا معترضان، در چارچوب خود تفسیر و مصادره کند.
ابزار تبلیغاتی وفاداری به نظام
خامنه‌ای که در سومین پیام ویدیویی‌اش، به شکلی معنادار به «ایران‌دوستی» چنگ انداخته بود و هم‌زمان از ترس جان در مخفی‌گاه به سر می‌برد، هنگام حضور در مراسم سوگواری شب عاشورا، نه به‌عنوان رهبر ایدئولوژیک امت اسلامی، بلکه با نمادهای کهن ایران‌گرایانه ستایش شد.

در همین شب، او از محمود کریمی، مداح نزدیک به بیت رهبری، خواست تا سرودی در ستایش ایران بخواند؛ سرود مشهور «ای ایران» که غرور ملی میلیون‌ها ایرانی را زنده می‌کند.

این ترانه، با شعری از تورج نگهبان و صدای ماندگار محمد نوری، از دیرباز برای بسیاری از ایرانیان نماد ایران‌دوستی خالص و مستقل از قدرت‌های حاکم شناخته می‌شد. اما نسخه‌ای که محمود کریمی در برابر خامنه‌ای اجرا کرد، تحریف‌ و دستکاری‌شده بود؛ سرودی بی‌روح، شعاری، تهی از شکوه ملی اصلی آن و بازنویسی‌شده برای تطابق با روایت رسمی نظام.
نمادهای ملی؛ دستاویزی برای بقا
در جریان جنگ با اسرائیل، استفاده حکومت جمهوری اسلامی و در راس آن علی خامنه‌ای از نمادهای ملی، با واکنش گسترده‌ای در میان مردم روبرو شد. این تغییر لحن و رویکرد تبلیغاتی که به‌وضوح تلاشی برای بهره‌برداری از احساسات میهن‌دوستانه بود، از چشم افکار عمومی پنهان نماند. بسیاری از مردم، فعالان فرهنگی و کاربران فضای مجازی این چرخش آشکار را نه از سر اعتقاد یا تحول فکری، بلکه اقدامی فرصت‌طلبانه و در خدمت بقای سیاسی رهبر جمهوری اسلامی ارزیابی کردند.

در همین راستا، یادآوری سابقه‌ خامنه‌ای در مخالفت با نمادهای ملی و فرهنگی ایران به‌سرعت در شبکه‌های اجتماعی بازتاب یافت؛ از مخالفت او با برگزاری جشن‌های نوروزی غیرمذهبی و حضور کنار سفره هفت‌سین تا اظهاراتش در تقبیح ملی‌گرایی و ستایش امت‌گرایی اسلامی، همگی به‌عنوان شواهدی از چرخش ناگهانی و ریاکارانه‌ او به سمت نمادهای ملی بازخوانی شدند.

بسیاری این پرسش را مطرح کردند که چگونه کسی که سال‌ها «تاریخ باستان ایران» را «توهم» خوانده، امروز در کنار شعار «ایران، ایران» ایستاده است و حامیانش نیز از تصویر کوروش به نفع او سوءاستفاده می‌کنند؟
بیش از چهار دهه ضدیت با نمادهای ملی
خامنه‌ای در تمام ۳۶ سالی که رهبری جمهوری اسلامی را بر عهده داشته، در هیچ‌یک از پیام‌های نوروزی‌اش کنار سفره هفت‌سین ننشسته و از نمادهای سنتی و ملی ایرانی استفاده نکرده است و پیام‌های نوروزی او همواره با لحنی خشک، ایدئولوژیک و فارغ از رنگ‌وبوی نوروز بوده‌اند.

در قاب تصویری این پیام‌ها نه اثری از سبزه و سمنو دیده می‌شود، نه نشانی از آیین‌های کهن ایرانی که قرن‌ها است جایگاه فرهنگی و عاطفی در دل مردم دارند. این بی‌اعتنایی مستمر نه از سر تصادف، بلکه ناشی از دیدگاهی ریشه‌دار است که نوروز را نه جشن ملی، بلکه «باقی‌مانده‌ جاهلیت» یا در بهترین حالت، قابل‌تحمل در چارچوب شریعت معنا می‌کند.

مواضع علی خامنه‌ای درباره تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام ترکیبی است از ستایش مشروط و طرد ایدئولوژیک. او در برخی سخنرانی‌ها، از تمدن کهن ایران یاد کرده و آن را دارای سابقه‌ای پربار دانسته، اما این ستایشگری همواره محدود به جایی است که بتواند در خدمت گفتمان اسلامی نظام قرار گیرد. خامنه‌ای به‌صراحت از مفهوم «ایران اسلامی» استفاده می‌کند و بارها تاکید کرده است که هویت ملی مشروع از اسلام آغاز می‌شود.

او در یکی از سخنرانی‌های نوروزی خود گفته بود: «نوروز ایرانی، نه نوروز باستانی… نوروز ملت مسلمانی است که این قالب را به نفع خود تغییر داده‌اند.» او در مواجهه با نوروز نیز میان «نوروز اسلامی» و «نوروز باستانی» تمایز قائل شده و گفته بود: «نوروز باستانی، نوروز پادشاهان است… جشن‌هایی از دوران جاهلیت و در خدمت حکومت‌های استبدادی قبل از اسلام بوده‌اند. نوروز خوب است، اما باستانی‌اش بد است.»

نگاه انتقادی خامنه‌ای به میراث باستانی در مواجهه‌اش با پادشاهان ایران پیش از اسلام نیز آشکار است. او بارها این پادشاهان را «طاغوت» خوانده و حکومت‌های پیش از اسلام را حکومت‌هایی ظالمانه، غیرمردمی و در خدمت استکبار دانسته است.

مواضع علی خامنه‌ای درباره شاهان هخامنشی، به‌ویژه کوروش و داریوش، برخلاف تصور رایج از تاریخ‌نگاری رسمی، نه‌تنها ستایش‌آمیز نیست، بلکه اغلب با لحنی تحقیرآمیز و مشکوک همراه است. او در سخنرانی‌هایش این پادشاهان را نماد «توهم افتخار» دانسته و بزرگنمایی درباره آنان را گمراه‌کننده توصیف کرده است.

خامنه‌ای در یکی از دیدارهایش با دانشجویان در سال ۱۳۸۳ صراحتا گفت: «افتخار به هخامنشیان توهم است. واقعی نیست». او حتی به کوروش‌گرایی رایج با دیده تردید نگریسته و گفته است: «فرنگی‌ها اصرار داشتند هخامنشی‌ها را بالا بیاورند و کوروش و داریوش را اول تاریخ بدانند؛ حتی مادها را هم از خاطر برده‌اند.»

او فروردین ۱۳۷۸ در مشهد یک بار دیگر خشمگین از احترام کوروش بزرگ نزد ایرانیان، گفت: «حالا یک نفر هم پیدا می‌شود که از سر اشتباه و ندانم‌کاری، به جای مرقد امام رضا و مرقد امام بزرگوار و مرقد حضرت معصومه و مراسم معنوی، تخت جمشید را زنده می‌کند.»

خامنه‌ای در سال ۱۳۶۵ نیز طی سخنانی، کوروش بزرگ را با اسکندر مقدونی مقایسه کرد و با تاکید بر اینکه پیامبران الهی از آن‌ها برترند، گفت: «می‌بینید حکما و دانشمندان و انبیا و اهل معرفت علی‌رغم ضعف‌های ظاهری‌شان و نداشتن قدرت بر اسکندرها و کوروش‌ها و بقیه‌ سلاطین و جهانگیران عالم  پیروز شدند.»

در مجموع، نگاه علی خامنه‌ای به تاریخ ایران پیش از اسلام، و به‌ویژه به شاهان باستانی منفی، گزینشی و ایدئولوژیک است. اگرچه گاه از تمدن ایران نام برده، این اشاره‌ها صرفا زمانی صورت گرفته که در خدمت تقویت گفتمان «ایران اسلامی» بوده‌اند. در دستگاه فکری او، تاریخ مشروع ایران از اسلام آغاز می‌شود و هویت ملی نیز تنها زمانی قابل‌پذیرش است که در چارچوب دین و ولایت فقیه بازتعریف شود.

دیدگاهتان را بنویسید